در این مقاله به صورت جامع به موضوع تفکر انتقادی یا تفکر نقادانه میپردازیم. همچنین در رابطه با راههای تقویت تفکر انتقادی و تفکر نقادانه، مفصل صحبت خواهیم کرد. آموزشهایی که در این زمینه عرضه خواهد شد، ارتباط مستقیمی با حل مسأله نیز دارند. ولی ارتباط تفکر انتقادی و حل مسأله، نیازمند نگاه عمیق خواننده است. با من همراه باشید.
نویسنده: مهدی حکیم (مبتکر مهندسی فکر و ذهن هوشمند)
از تفکر انتقادی (تفکر نقادانه) یا critical thinking به عنوان یکی از روشهای مختلف تفکر یاد میشود.
در این آموزش میخواهیم این روش را توضیح دهیم. این مقاله را میتوان یک آموزش کامل در زمینه تفکر انتقادی یا نقادانه لحاظ کرد.
همچنین نظرات و سؤالات خود را در رابطه با موضوع تفکر انتقادی و هر موضوعی مرتبط با این مبحث، در انتهای صفحه در قسمت نظرات بنویسید.
نکته بسیار مهم قبل از پرداختن به بحث این است که:
تفکر انتقادی از نگاه مهندسی فکر، داستان متفاوتی است. در این مقاله، یک جمعبندی کامل و جامع نسبت به آموزشهای پراکنده دیگر انجام شده است.
برای فراگیری تفکر انتقادی به روش مهندسی فکر، میتوانید به کتابهای تخصصی مهندسی فکر مراجعه کنید. کتاب بازسازی ذهن هوشمند دو، درباره مهارتهای پایه تفکر، از جمله تفکر انتقادی صحبت میکند.
تفکر انتقادی یکی از مهمترین مهارتهای پایه است. این مهارت، جزو مهارتهای اساسی زندگی میباشد.
بخش اول: آشنایی با اصطلاحات پایه تفکر انتقادی
قبل از هر صحبتی درباره تفکر انتقادی (تفکر نقادانه) باید ابتدا آن را بشناسیم. یکی از راههای شناخت، تعریف است. ولی تعریف تفکر انتقادی را چگونه باید انجام دهیم؟
یکی از راههای شناخت معنی تفکر انتقادی، از راه معنی کردن واژههای سازنده آن یعنی(تفکر و انتقاد) است.
الف. تفکر (thinking) به چه معنی است؟ تفکر یعنی چه؟
یکی از تعریفهایی که هنوز در عرصه علمی به وضوح و شفافیت کاملی نرسیده، تعریف تفکر است. تفکر به چه معناست و با حالتهای دیگر از جمله توهم، تعقل، تدبر، تأمل و … چه ارتباطی دارد؟ این سؤالی است که نیاز به بحث فراوان دارد و در فلسفه و روانشناسی در این باره بحث شده است.
جالب اینجاست که تفکر، پراستفادهترین ابزار انسان در زندگی است. ولی انسانها کمترین آگاهی درباره آن ندارد.
یکی از بزرگترین تناقضهای زندگی بشر، همین نکته است. طبیعی است تا نسبت به یک ابزار شناخت کامل و کافی نداشته باشیم، نمیتوانیم از آن به شکل صحیح استفاده کنیم!
خلاصهترین و متداولترین تعریف تفکر این تعریف است: رسیدن از معلوم به مجهول. این تعریف بسیار ناقص و غیر واضح است.
در مهندسی فکر اشکالات فراوانی به تعاریفی از این دست وارد میشود.
از نگاه شما تفکر یعنی چه؟ آیا میتوانید آن را تعریف کنید؟
در اینجا تعریف دقیق تفکر از نگاه مهندسی فکر را ارائه نمیکنم چرا که تعریف مهندسی فکر، یک تعریف عمقی و درکی است که در یک کارگاه جداگانه باید به صورت عملی به آن دست پیدا کنیم.
ولی برای اینکه بتوانیم مبحث تفکر انتقادی را ادامه دهیم، یک تعریف کاربردی از آن ارائه خواهیم کردم.
ولی یک سؤال مهم دیگر که پرسیده میشود این است که اصلا چرا فکر میکنیم؟
جواب مختصر این سؤال این است که انسانها برای رسیدن به اهداف خود نیاز به راهکار و ایده دارند. ولی این ایدهها از ابتدا نزد انسانها وجود ندارد.
بنابراین باید راهی برای رسیدن به این ایدهها داشته باشیم. تفکر همان راه رسیدن به ایدههای مورد نیاز انسان برای دستیابی به هر هدفی است.
در واقع، تفکر، قابلیت و سلاحی است که قدرت ساخت ایدههای جدید را به انسان میدهد.
تفکر نهفتهترین سلاح انسانهاست که از قدرت آن باخبر نیستند. به خاطر همین ناآگاهی نسبت به تفکر، از آن غفلت کردند.
برای آشنایی با جنبههای مختلف، عمیق و شگفتانگیز تفکر، آموزشهای ذهن هوشمند و مهندسی فکر را پیگیری کنید. در مباحث ذهن هوشمند، تفکر شما، پتانسیلهای واقعی خودش را برملا خواهد کرد.
ب. بعد از مشخص شدن تعریف تفکر، باید نقد و انتقاد را نیز تعریف کنیم.
به نظر شما انتقاد به چه معناست؟ خیلی از انسانها انتقاد را اینطور معنی میکنند که باید چیزی را زیر سؤال ببریم یا آن را کم ارزش جلوه دهیم!
این دیدگاه درست نیست. نقد به معنی تشخیص خوبیها از بدیهاست. انتقاد یعنی آشکار کردن خوبیها از بدیها. اما در بین انسانها به معنی ایرادگیری و عیبجویی متداول شده است.
یک نقد خوب دو جنبه باید داشته باشد. مشخص کردن نکات قوت و نکات ضعف. معنی دیگر نقد، سؤال کردن و ارزیابی است.
ارزیابی هم همان مشخص کردن نقاط قوت و ضعف یک مسأله است. هدف نقد صحیح، تحلیل سازنده و ایجاد درک بهتر از آنچه که اتفاق افتاده است، میباشد.
ج. با توجه به معانی تفکر و انتقاد، تفکر انتقادی یعنی:
تفکری که هدف آن ارزیابی، تحلیل سازنده و درک بهتر از مسائل است که هدف آن دستیابی بهتر به اهداف خواهد بود.
یعنی با ارزیابی و تحلیل سازنده به دنبال آن هستیم که در هر زمینهای به نتایج بهتری دست پیدا کنیم. با توجه به این تعریف اهمیت تفکر نقادانه مشخص میشود.
مشاهده صحیح و بدون قضاوت اولیه میتواند مهارت تفکر انتقادی ما را افزایش دهد. اغلب انسانها معمولا قبل از بررسی، ابتدا شروع به قضاوت میکنند. آن هم بر اساس مشاهدات قبلی و ناقص. خیلی وقتها این مشاهدات حتی اشتباه بودهاند. بدون اینکه آن فرد نسبت به اشتباه بودن مشاهدات قبلی خودش آگاهی داشته باشد.
قبل از اینکه مشاهدات خودمان را تکمیل کنیم و این مشاهدات را بررسی کنیم، نباید مراحل بعدی را انجام دهیم. پس یکی از مهارتهایی که برای تفکر نقادانه باید آن را بسیار تقویت کنیم، مهارت مشاهده صحیح و دقیق است.
برای تبیین تفاوت قضاوت و مشاهده از یک مثال ساده استفاده میکنم.
فلانی بازیکن خوبی نیست (یک قضاوت است)؛ وقتی که با یک پدیده مواجه میشویم مثلاً فلانی در این بازی گل نزده است. با مشاهده یک پدیده (گل نزدن بازیکن) به این قضاوت رسیدیم که (فلانی بازیکن خوبی نیست).
حالا با روش تفکر نقادانه این سؤال را میپرسیم که آیا چنین قضاوتی با مشاهدات ناقص ما صحیح است یا نه؟
مشاهده ناقص در این مثال نشاندهنده این است که فرایند تفکر انتقادی به شکل صحیح اتفاق نیفتاده است چرا که مشاهده اولیه دقیق و کامل نبوده است.
مشاهده قبل از قضاوت: اولین شرط رسیدن به تفکر انتقادی و تفکر نقادانه
با چند مثال، تفاوت مشاهده و قضاوت را مشخص میکنیم. به مثالهای زیر توجه کنید.
قضاوت | مشاهده |
چرا وقتشناس نیستی و به وقت قرار احترام نمیگذاری؟ | چی شد که دیر سر قرار حاضر شد؟ |
فلانی بازیکن خوبی نیست | فلانی در این بازی کم پاس داد و گل هم نزد |
تو هیچ وقت به من توجه نداری | چند باری که از تو درخواستی داشتم آن را برآورده نکردی |
تو آدم بدی هستی | کاری که انجام دادی، کار بدی است (مثلا دروغ) |
کوروش انسان پرخاشگری است | کوروش هنگام استرس پرخاشگری میکند |
برای تقویت تفکر انتقادی، باید فرایند مشاهده را تقویت کنیم. چند نمونه از این فرایند را در مثالهای بالا ملاحظه کردید.
برای تقویت مشاهده، لازم است قضاوتهای خودمان را بشناسیم. سپس آنها را تبدیل به مشاهده میکنیم.
منظور ما از این مثال این نیست که قضاوت همیشه بد است. بلکه مشکلی که در تفکر انسانها بهوجود آمده، این است که: معمولاً قضاوتهایشان بر اساس مشاهدات ناقص و نادرست انجام شده است. خیلی وقتها بر اساس یک برداشت غلط، قضاوت یا حکمی صادر میکنند و بر اساس آن رفتار میکنند.
این روند قطعا بر روی تفکر و ارتباط برقرار کردن با دیگران و حتی خودمات تأثیر منفی خواهد داشت.
نکتهای دیگر درباره قضاوتها، دادن حکمهای کلی بر اساس مشاهدات محدود است. حکمهایی که حاوی عبارتهایی مانند همیشه، به ندرت، اغلب و .. هستند.
در مشاهده، نباید از برداشتهای کلی و بدون مبنا، واژههای گنگ، نامفهوم و حرفهایی که هیچ دلیلی پشت آن نیست استفاده کنیم!
نکته: دقت کنید که برخی صاحبنظران در زمینه تفکر نقاد، قضاوت را به شکل کلی ناپسند قلمداد میکنند و سعی در نقی آن دارند. من با این دیدگاه موافق نیستم چرا که وقتی به دنبال انجام عکسالعملی هستیم، قطعا از قضاوتهای خودمان استفاده میکنیم.
مثلا کسی از ما پول قرض میخواهد و ما به اون نمیدهیم چون فکر میکنیم که پول را پس نمیدهد. این یک قضاوت درونی است و یک رفتار بر اساس آن شکل گرفته است. برای ایجاد یک عکسالعمل خوب ما نیازمند قضاوتهای خوب با مبنای دقیق و کامل هستیم و تلاش ما، رسیدن به مشاهدات هرچه بیشتر برای بالا بردن دقت قضاوتهایمان است.
قدم دوم در راه دستیابی به تفکر انتقادی: ویژگی پرسشگری
انسان نقاد پرسشگر است. با پرسیدن و سؤال کردن، مشاهدات خودمان را تقویت میکنیم. تا در نهایت به قضاوت بهتر و کاملتری دست پیدا کنیم.
یکی از راههای به نقد کشیدن تمام مشاهدات، پرسیدن سؤالهای مناسب است. این سؤالها برای روشن شدن دیدگاه ما نسبت به واقعیتها و پدیدههاست.
با پرسش از دیگران و حتی خودمان، میتوانیم راه را برای رسیدن به مشاهدات بعدی هموار کنیم. پرسشگری یک روحیه است که حتی میتوانیم با خودمان مشغول آن باشیم. یعنی فرایند سؤال پرسیدن از خودمان، باعث میشود تا توجمان نسبت به واقعیتهای اطراف جلب شود.
هر سؤال نیازمند جوابی است و وجود سؤال، محرک ما برای تلاش و یافتن جواب آن، از میان واقعیتهاست.
هر سؤالی به ما کمک نمیکند. سؤالات ما باید دقیق و مشخص باشند تا جواب آنها نیز دقیق و مشخص باشند.
ویژگی دیگر سؤالات این است که با هم مرتبط باشند تا جوابهای آنها نیز با هم مرتبط باشند و به این ترتیب مشاهدات و برداشتههای ما بهتر خواهند شد.
هر نوع از سؤالات میتواند قسمتی از موضوع و مسأله مورد بحث شما را پوشش دهند. هر سؤال اساسی میتواند از مجموعه سؤالات کوچکتری تشکیل شده باشد؛ مجموعه جواب سؤالات کوچک، جواب سؤالات بزرگتر خواهند بود.
برخی از مهمترین انواع سؤال عبارتند از:
سؤالهای مربوط به اطلاعات: در این سؤالات به دنبال تعیین اطلاعات اساسی و پایهای در رابطه با موقعیت یا مسأله مورد نظر هستیم. اطلاعات زمانی، مکانی، وضعیت و… که با سؤالات کی؟ کجا، چطور و … پرسیده میشوند.
سؤالهای مربوط به برداشت و تفسیر: این سؤالها مربوط به کشف روابط بین پدیدهها مانند روابط زمانی، فرایندی، مقایسه، تفاوتها و شباهتها، علیت و … هستند.
سؤالهای تحلیلی: این سؤالها در پی مشخص نمودن اجزای یک فرایند و رابطه آن با کل هستند. تحلیل روابط نیز بخش دیگری از ویژگیهای این سؤالات است.
سؤالهای مربوط به ترکیب: این سؤالها بعد از جمعبندی نظرات مختلف و سعی بر ارائه یک راه حل و نتیجهگیری با استفاده از آنّهاست. مثلا چگونه میتوانیم ….؟
سؤالهای مربوط به ارزیابی: در این سؤالها به دنبال ارزشگذاری امور هستیم تا به ما کمک کنند که بهتر تصمیم بگیریم. مثلا فلان مسأله چقدر مهم است؟ از کجا مطمئن باشیم؟ چرا؟
سؤالهای مربوط به کاربرد: در این سؤالات به دنبال کاربردی کردن اطلاعات خودمان هستیم تا در موقعیتهای دیگر نیز از آنها استفاده کنیم.
در رابطه با مشاهده یک عبارت کلیدی به نام واقعیتها مطرح میشود. واقعیت یعنی چیزی که همه آن را قبول دارند و درستی آن اثبات شده است در حالی که قضاوت، عقاید شخصی یا برداشتها در نگاههای مختلف متفاوت است. بر سر قضاوتها اتفاق نظر وجود ندارد.
ویژگی سوم تفکر انتقادی: تجزیه و تحلیل
برای رسیدن به یک تفکر نقادانه نیاز به تجزیه و تحلیل داریم. اطلاعات خام بدون تجزیه و تحلیل هیچ کاربرد و فایدهای برای ما ندارند. تجزیه و ترکیب اطلاعات ما را به اطلاعات جدید میرساند که قضاوتهای ما را شکل میدهند.
روشهای تجزیه و تحلیل کردن بسیار مفصل است و به درسهای مجزا نیاز دارد. ولی نکته اساسی و کاربردی در تجزیه و تحلیل این است که کوچکترین تجزیه یا ترکیبی باید توجیهپذیر باشد.
لازم است تا نسبت به تجزیه و تحلیلهای خودتان نیز به آگاهی کامل دست پیدا کنید. اگر لازم باشد، هر ایده را به کوچکترین واحد تقسیم کنید تا تجزیه و ترکیب، شفافتر باشد.
تجزیه و ترکیب، اصلیترین فرایند تفکر است. در مهندسی فکر تخصصی این موضوع به شکل ویژه بررسی میشود.
سریعترین پیشنهادی که میتوانم برای رشد تجزیه و تحلیل شما بدهم این است که با اصول علوم مختلف آشنا شوید. سعی کنید مبانی هر علم را فرا بگیرید. در ادامه سعی کنید روشهای علمی هر علم را به صورت مستقل فرا بگیرید. این کار باعث میشود، جهش بزرگی در قدرت تفکر شما ایجاد شود.
البته توجه داشته باشید که این کار به تنهای منجر به متفکر شدن انسان نمیشود. ولی برای رسیدن به قدرت تفکر، این مرحله ضروری است.
در تفکر انتقادی هیچ چیز بدون دلیل معنی ندارد. هر تحلیل، قضاوت و نتیجهای باید مستدل و قابل اعتماد باشد.
اگر هر کسی بدون دلیل بخواهد نظر خود را عملی کند، طبیعی است که همه با هم به مشکل بربخورند. ولی با یک نگاه سریع به جامعه میبینیم عملاً همین اتفاق میافتد. این نشاندهنده ضعیف بودن تفکر انتقادی در جامعه است.
در هر حال سعی کنید مشخص کنید برای ادعای خودتان چه دلیلی دارید. آیا دلایل شما واقعی هستند؟ آیا دلایل شما در حد گول زدن خود یا دیگران است؟ آیا دلایل شما توجیه کردن است؟ آیا دلیل محکمتری نیز وجود دارد؟ آیا دلایلی بر عکس دلایل شما وجود دارند؟ شاید این دلایل، از دلایل شما قویتر باشند.
یکی از متداولترین اشتباهاتی که همواره در تفکر دیگران مشاهده میکنم این است که:
تنها یک دلیل را میبینند. دلایل دیگر را در نظر نمیگیرند. حتی دلایلی که بسیار قویتر از دلایل آنهاست و ادعای آنها را نقض میکند. چنین افرادی از دلیل برای توجیه و قانعسازی خودشان و دیگران استفاده میکنند. کسی که به دنبال حقیقت است، اولاً به دنبال دلایل واقعی است و دوماً نسبت به دلایل خودش تعصبی ندارد.
یک انسان دارای تفکر نقادانه، هیچ گاه احکام مسائل مختلف را با یکدیگر قاطی نمیکند.
با رشد تفکر نقادانه به این قدرت میرسیم تا مسائل و احکام آنها را از یکدیگر مجزا کنیم و آنها را با هم قاطی نکنیم.
قاطی کردن مسائل باهم به چند دلیل اتفاق میافتد.
یکی اینکه روشهای درست فکر کردن را خوب بلد نیستیم.
دوم اینکه اهداف ما واضح نیستند.
سوم اینکه نظم نداریم. چه در زندگی و چه در تفکر.
یکی از نمودهای این ویژگی در مسائل احساسی مشخص میشود.
وقتی که انسانها احساسی میشوند تفکر نقادانه کاملاً به کنار رفته و مسائل با هم قاطی میشود و معمولاً به نتایج خوبی هم ختم نمیشود. چرا که در لحظه سیطره احساسات بر ما، تنها به یک چیز فکر میکنیم و آن هم حس ماست. طبیعی است که تمام مشاهدات خود را به کنار بگذاریم انگار که وجود نداشتهاند.
پس از الآن به بعد سعی کنید مسائل را با هم قاطی نکنید. مثلاً وقتی احساساتی میشوید، همه چیز را فراموش نکنید. کمی نفس عمیق بکشید. مسائل را تجزیه و تحلیل کنید. هدف خودتان را به شکل دقیق مشخص کنید. ریشهها و دلایل مشکل پیش آمده را بررسی کنید. احساساتی شدن، هیچ کمکی به حل مسأله شما نخواهد کرد. هدف شما حل شدن مسأله است. نه اینکه مشکل را بزرگتر کنید. پس باید رفتاری متناسب با هدف خودتان از خودتان بروز دهید.
شاید در ابتدا، تسلط بر احساسات و بروز رفتار منطقی کمی سخت باشد. ولی با تمرین، این رفتار امکانپذیر است.
آشنایی با سیستم مغز خودتان به این فرایند بسیار کمک میکند. کمی درباره مسیرهای عصبی مطالعه کنید تا با سیستم مغز خودتان بهتر آشنا شوید. با افزایش آگاهی نسبت به عملکرد مغز و بدن، بهتر میتوانید بر شرایط مسلط شوید.
پس از آشنایی با سیستم مغز، در رابطه با شخصیت مکانیکی و شخصیت هوشمند مطالعه کنید.
کتابهای بازسازی ذهن هوشمند صفرم و بازسازی ذهن هوشمند سوم، در این زمینه میتواند بسیار راهگشا باشند.
اگر مراحل تفکر انتقادی را به شکل صحیح و کامل انجام دهید، به قدرت پیشبینی هم دست پیدا میکنید.
رسیدن به قدرت پیشبینی صحیح نیازمند دو نکته اساسی است.
اول: داشتن اطلاعات کافی در یک زمینه
دوم: داشتن قدرت تفکر، مشاهده و تجزیه و تحلیل عمیق
با ترکیب این دو مسأله، انسان میتواند به قدرت پیشبینی هم دست پیدا کند. تفکر نقادانه در این مسیر به شما کمک خواهد کرد.
پس مراحل قبلی تفکر نقادانه را به شکل جدی پیگیری کنید. رسیدن به قدرت مهندسی فکر، یکی از بزرگترین میانبرها برای رسیدن به قدرت پیشبینی صحیح است.
با بالا رفتن قدرت پیشبینی در سرمایههای خود صرفهجویی میکنیم و به نتایج بهتری دست مییابیم. به این ترتیب سود کردهایم نه ضرر.
یک ویژگی اساسی که کمتر کسی به آن توجه میکند این است که:
شخصی که واقعاً دارای تفکر انتقادی صحیح است، وقت خود را تلف نمیکند. برای پیشرفت در زمینههای مختلف برنامهریزی میکند. در رشد خودش جدی است. و ظرفیتهای خودش را با انجام کارهای بیهوده تلف نمیکند.
پس اگر کسی ادعای تفکر انتقادی دارد ولی رفتارش آن را نشان نمیدهد، به راحتی میتوانید ادعای توخالی اون را تشخصی دهید.
از طرفی دیگر، رشد و پیشرفت شما در زمینههای مختلف زندگی، به رشد تفکر انتقادی شما نیز کمک میکند.
پس برای رشد و پیشرفت جنبههای مختلف زندگی خودتان برنامهریزی کنید.
آموزش تفکر انتقادی به صورت قدم به قدم
در این قسمت در رابطه با اصول و مراحل تفکر انتقادی صحبت میکنیم.
بیایید مراحل را با هم بررسی کنیم.
۱. هنگام مواجه شدن با واقعیتهای مختلف با دقت به آنها توجه کنید و واقعیت مورد نظر را مشخص کنید.
برای انجام بهتر این مرحله میتواند از تکنیک نوشتن و دستهبندی اطلاعات و دادهها استفاده کنید. نوشتن باعث میشود تا جمعبندی بهتری نسبت به مسائل داشته باشید. از جمله تکنیکهایی که تفکر انتقادی را تقویت میکند تکنیک نوشتن است.
۲. سعی کنید مسأله را از جنبههای مختلف بررسی کنید.
یکی از راههای بررسی موضوعات از جنبههای مختلف این است که خودمان را جای دیگران و در موقعیت آنها قرار دهیم.
در این مرحله نیز میتوانید از نوشتن استفاده کنید و اطلاعات را ثبت کنید. هنگامی که خودمان را جای دیگران قرار میدهیم، واقعیتها را از جنبههای مختلف نگاه میکنیم که ممکن است نظر ما را نسبت به مسأله مورد نظر تغییر دهد. مثلاً هنگامی که سر شخصی داد میزنیم، از زاویه دید ما یک حالت است. و اگر خودمان را جای او قرار دهیم که کسی سر ما داد میزند حالت متفاوتی است.
خودمان را جای دیگران بگذاریم یعنی احساسات آنها را در نظر بگیریم انگار که خودمان همان احساس را داریم. و اگر خودمان آن حس خاص را داشتیم چگونه رفتار میکردیم؟ در نظر گرفتن خواستههای دیگر و پیشفرضهای آنها از دیگر روشهای قرار دادن خود جای دیگران است.
در ادامه لازم است طرز فکر و اهداف آنها را نیز درک کنیم.
۳. اطلاعات را ارزشگذاری کنید.
بدین منظور هم از دید خودتان و هم از دید دیگران استفاده کنید. ببینید که آیا ارزشگذاریها یکسان است یا متفاوت. اطلاعات با ارزشتر روند تفکر انتقادی را بهبود خواهند بخشید.
۴. اگر دادههای ما مبهم است باید آنها را واضح و شفاف کنیم.
اعتماد به دادههای غیر شفاف فرایند تفکر انتقادی را خدشهدار میکند. بررسی میدانی، پرسش، مطالعه و … از جمله راههای شفافسازی دادهها هستند.
۵. سعی کنید پیشفرضهای خود را دوباره بررسی کنید و یا آنها را نقد کنید.
مسأله مورد نظرتان را با پیشفرضهای مختلف بررسی کنید و نتیجه را بنویسید.
یکی از ویژگیهای مهم تفکر نقاد این است که بتوانیم با پیشفرضهای مختلف به تفکر بپردازیم یا پیشفرضهای خودمان را تغییر دهیم.
بسیاری از انسانها قدرت تغییر پیشفرضهای خود را ندارند انگار که همه پیشفرضهای دیگر نادرست هستند. این به جمود فکری و اسیر بودن آنها در چارچوبهای تفکر تقلیدی آنها برمیگردد.
۶. دادهها و اطلاعات را ارزیابی کنید و با مطرح کردن سؤالات مختلف یا مقایسه دادهها، آنها را نقد کنید.
خیلی وقتها دادههای ما، با هم همخوانی ندارند. در چنین حالتی نیاز به نقد صحیح دادهها و انتخاب یک داده از بین چندین داده داریم. اگر فرایند ارزیابی اطلاعات به درستی انجام نشود، نتایج خوبی نخواهیم داشت. این ارزیابی با دستهبندی انواع اطلاعات میتواند تکمیل شود مانند واقعیتها، قضاوتها، عقاید و رویکردها و …
۷. در فرایند تفکر انتقادی باید همواره به دنبال دلایل و شواهد تأیید کننده یا رد کننده پدیدها، دیدگاهها، احتمالها و … باشیم.
دقت کنید که در این مرحله انسانها معمولاً برای راضی کردن خودشان خیلی از شواهد و دلایل را نادیده میگیرند و به برخی شواهد که مطابق میلشان است استناد میکنند. حالتهای رد کننده را در نظر نمیگیرند و به این ترتیب تفکر ما نه تنها انتقادی نخواهد بود بلکه خودمان را و احتمالا دیگران را نیز گول زدهایم.
۸. تفکر بدون انعطافپذیری معنا ندارد. هر که بهتر فکر کند یعنی انعطافپذیری بیشتر در تفکر خود دارد.
گاهی رسیدن به یک نتیجه مشخص ناممکن است و باید بر سر حالت مشخصی به توافق برسیم یا به کمتر قانع باشیم.
دقت کنید که به دنبال بهترین نیستیم بلکه به دنبال بهترین حالت ممکن در حال حاضر هستیم و با تفکر انتقادی به دنبال کشف این حالت هستیم.
۹. پس از مشاهده، جمعآوری اطلاعات، ارزیابی آنها و حاصل کردن اطمینان از آنها باید طبق هدف خودتان تصمیم بگیرد و سپس عمل کنید.
تفکر بدون عمل ارزشی ندارد. اولین عمل ممکن است تغییر دیدگاه یا حالتی درونی در ما باشد که تغییر آن سخت است.
وقتی که به انعطافپذیری در تفکر دست پیدا کردید این تغییرات نیز سادهتر خواهد بود. ولی در ابتدا باید کمی سختی این روش تفکر را تحمل کنید تا آسان شود.
هر تغییری در ابتدا سخت است ولی نتایج آن خیلی خوب خواهد بود. در عمل به نتیجه نهایی قاطع باشید تا تفکر انتقادی فایده داشته باشد. خیلی وقتها تفکر انتقادی با احساسات در تضاد است.
در چنین حالتهایی لازم است تا با تمرین، تفکر و اقدام بر احساسات خودمان غلبه کنیم و کار بهتر و مفیدتر که نسبت به آن رغبتی نداریم را انجام دهیم.
با چند بار مخالفت با احساسات، این حالت و سختی تغییر در ما تعدیل خواهد شد. مانند راه رفتن و افتادن یک بچه و دردسرهایی که برای آن تحمل میکند ولی بعد از مدتی این راه رفتن بسیار راحت است و حتی تبدیل به دویدن میشود.
در این باره در قسمتهای قبل صحبت کردیم. گفتیم که آشنایی با مسیرهای عصبی میتواند به این فرایند کمک بهسزایی بکند.
۱۰. رعایت استقلال در تفکر:
بسیاری از انسانها معمولاً در تفکر خودشان متأثر از خانواده و محیط هستند. انسانها از کوچکی وابسته به والدین هستند و تحت تأثیر آنها به اطراف خود نگاه میکنند. در سنین بالاتر و در مدرسه این اتفاق تکرار میشود و متأسفانه نظام آموزشی ما به جای یاد دادن تفکر و تفکر انتقادی و پرسشگری، تنها اطلاعاتی برای حفظ کردن به دانشآموز ارائه میدهند.
و در ادامه، سیستمهای تبلیغاتی هستند که بر روی انسانها تأثیر میگذارند و چون انسانها فرایند تفکر انتقادی را فرا نگرفتهاند، این تأثیرپذیری بسیار زیاد است به طوری که با همین سیستم یک جامعه در حال حرکت است. یعنی در وقتی از ابتدا یاد گرفتیم تنها چیزی را که دیدیم بپذیریم و آن را نقد نکنیم، تأثیرپذیری ما نیز ناآگاهانه خواهد بود.
لازم است تا این چرخه معیوب را اصلاح کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم. اگر به دیدگاههای خودمان نگاه بکنیم، بسیاری از آنها بدون فکر کردن از دیگران دریافت شدهاند (خانواده، مدرسه، رسانه).
لازم است از خودمان بپرسیم این عقاید و دیدگاهها، از کجا آمدهاند و چرا آنها را پذیرفتیم؟
مستقلانه فکر کردن به این معنی نیست که هر کاری که دوست داریم بکنیم و به هیچ کسی اهمیت ندهیم. بلکه به معنی این است که بدون تأثیرپذیرفتن از اطرافیان، خودمان افکار را بر اساس اصول صحیح و ارزشها نقد کنیم تا بتوانیم آنها را اصلاح کنیم و پیشرفت دهیم.
از چه سؤالاتی برای رشد تفکر انتقادی خودمان استفاده کنیم؟
هنگامی که با یک مسأله مواجه هستید (از هر نوعی) میتوانید سؤالات زیر را مطرح کنید.
قدرت طرح سؤال و جرأت سؤال کردن یکی از جنبههای مهم تفکر انتقادی است که باید آن را تقویت کنیم.
- آیا این حرف درست است؟
- چه دلایلی برای درستی این حرف وجود دارد؟
- اگر این دیدگاه نادرست است دلایل آن چیست؟
- چه کسانی این دیدگاه را قبول دارند؟
- چه اشخاص معتبری این دیدگاه را تأیید میکنند؟
- آیا توضیح دیگری برای این مسأله وجود دارد؟
- آیا منابع معتبر هستند؟
- آیا منابع برای ادعای خود دلیلی مطرح کردهاند؟
- چه شواهدی برای اثبات یا رد دیدگاه وجود دارد؟
- آیا شواهد را میتوان طور دیگری تفسیر کرد؟
- آیا تفسیر شواهد صرفا برداشت شخصی خود ماست یا اکثر انسانّها همین برداشت را دارند؟
- اگر این حرف درست باشد چه اثرات و نتایجی با خود به همراه دارد؟
- اگر این حرف نادرست باشد چه اثرات و نتایجی با خود به دنبال دارد؟
- آیا ممکن است دیگران نسبت به این مسأله دیدگاه ناقصی داشته باشند و دیدگاه ما کاملتر باشد؟
- آیا ممکن است دیگران نسبت به این مسأله دیدگاه کاملتری داشته باشند و دیدگاه ما ناقص باشد؟
دستیابی ما به اطلاعات و شواهد روشهای گوناگونی دارد ولی باید دقت کنیم که همه شواهد معتبر نیستند و نسبت به تمام شواهد باید به صورت دقیق و نقادانه عمل کنیم.
تمرین: از امروز به بعد سعی کنید ببینید که در رابطه با هر مسألهای، منبع و منشأ اطلاعات شما چیست؟ آیا برای ارائه دیدگاه خود از منبع استفاده کردهاید یا تنها نظر شخصی شما است؟ از چه منابعی برای رسیدن به اطلاعات استفاده کردهاید؟ آیا در انتخاب منبع و بررسی صحت آن دقت کردید؟
منابع رایج ما معمولا از ۴ دسته زیر نشأت میگیرند:
۱. مراجع قدرت: والدین، آموزگار، پیشکسوتان و …
۲. کتابها و مجلات
۳. شواهد علمی و عقلی
۴. تجربههای شخصی
حال که یاد گرفتیم چطور سؤال مطرح کنیم و در نقد یک دیدگاه به دنبال چه فاکتورهایی باشیم، یک تکنیک خیلی کاربردی به شما معرفی میکنم تا بتوانید دیدگاههای دیگران را نیز در نظر بگیرید یا از زاویه دید آنها به موضوعات نگاه کنید.
بعد از فراگیری مهارتهای تفکر انتقادی و کسب دانش، لازم است تا این مهارتها را تمرین کنیم تا به سطح خوبی از تفکر انتقادی دست پیدا کنیم. بدین منظور این تمرین را انجام دهید.
نقش مهارتهای ارتباطی در رشد مهارت تفکر انتقادی:
در نهایت لازم است توجه کنید که مهارتهای ارتباطی نیز در پیشرفت تفکر انتقادی خیلی مؤثر هستند مانند روشهای تبادل نظر، شنونده بود و… که در این مبحث تفکر انتقادی در رابطه با آنها صحبت نمیکنیم.
۱. روحیه پرسشگری: دقت کنید که با یک یا دو سؤال پرسیدن ما پرسشگر نخواهیم بود بلکه پرسشگری یعنی اینکه با هر مسألهای از هر نوعی که روبرو میشویم آن را به چالش میکشیم و سؤالات مختلفی در رابطه با آن مطرح میکنیم.
۲. نقد پذیری و خود نقد پذیری: یک ویژگی مهم در تفکر نقاد، این است که همانطور که ما همه چیز را به چالش میکشیم، این اجازه را بدهیم که دیگران نیز ما را به چالش بکشند تا ما برای دیدگاههای خودمان مبنای قانعکنندهتری داشته باشیم. برای اینکه در دام نقد دیگران نیفتیم، بهتر است نقد کردن را از خودمان شروع کنیم و خودمان را نقد کنیم و اصلاح کنیم. نقد کردن باعث بالا رفتن آگاهی میشود.
۳. ارزیابی به دور از قضاوتهای متعصبانه و یا از روی لجبازی و یکطرفه.
۴. هیچ مسألهای بدون دلیل و تفکر نه پذیرفته میشود و نه رد میشود.
۵. سعی در رسیدن به اطلاعات دقیق و مناسب از راه منابع مختلف
۶. انسان نقاد، سعی میکند دید وسیعتری داشته باشد. در مقابل کسانی که قدرت تفکر خوبی ندارند کوتهبین و تنگ نظر هستند و با خودشان و دیگران همیشه به مشکل بر میخورند و حتی آن را انکار میکنند.
۷. به یک موضوع یا مسأله از جوانب مختلف نگاه میکنند و یکجانبه نگر نیستند.
۸. قدرت ارزیابی و تحلیل بالایی دارند.
۹. هم گوینده منطقیای هستند و هم شنونده فعالی هستند. البته این دو مهارت از هم جدا هستند و باید به صورت جداگانه تقویت شوند. در واقع مکمل هم هستند تا خروجیهای بهتری بگیریم.
۱۰. مطلقگرا نیستند. یعنی مسألهای را کامل رد یا قبول نمیکنند بلکه جنبههای مختلف آن را در نظر میگیرند که ممکن است خوب یا بد باشد.
۱۱. تلاش بر کلی نگری و جزئی نگری دارند.
۱۲. ساده لوح نیستند و به راحتی فریب کسی را نمیخورند.
۱۳. اعتماد به نفس بالایی دارند.
۱۴. به راحتی جذب گروهها یا افراد نمیشوند.
۱۵. قدرت مدیریت احساسات خود را دارند.
۱۶. مسئولیتپذیر هستند.
۱۷. به دیگران اجازه ابراز عقیده میدهند.
۱۸. پیش از جواب دادن و تصمیم گرفتن فکر میکنند.
۱۹. حتی به دیدهها و شنیدههای خود با نگاه نقد مینگرند.
۲۰. برای مسائل مختلف میتوانند راهحلهای متفاوتی کشف کنند.
آسیبها و آفتهای موجود در مسیر تفکر انتقادی
در فرآیند تفکر انتقادی ممکن است آسیبها و آفتهایی شکل بگیرند که باید نسبت به آنها حواسمان را جمع کنیم تا در دام آنها نیفتیم.
۱. آگاهی ناقص که منجر به غرور میشود. خیلی وقتها ممکن است کسانی که این مهارت را به صورت نسبی پیدا میکنند، به علت نداشتن مهارت کامل و عدم تسلط بر تمامی قواعد و انجام ناقص آنها، یک ناآگاهی مرکب شکل بگیرد به این ترتیب که نقصی وجود دارد و آن را نمیبیند و فکر میکند که دیگر نقصی ندارد و به نتیجه دقیق و کامل رسیده است. این توهم دانش بسیار خطرناک است و بحث کردن با چنین انسانی حتی سختتر هم هست چرا که نقص خود را نمیبیند و قبول ندارد. چرا چنین اتفاقی میافتد؟ دلیل آن آموزش و یادگیری ناقص است که این ایده را به مخاطب القا میکند که من دیگر آموزش دیدهام و همه چیز را یاد گرفتم و هر چیزی غیر از دانش من مشکل دارد.
۲. حتی کسانی که مهارت تفکر انتقادی را دارند ممکن است در جایی اشتباه کنند و رفتارهای ناآگاهانهای داشته باشند. دقت کنید که نسبت به نظرات خودمان نیز مطلقگرا نباشید و احتمال رخ دادن خطا حتی با درصد خیلی کم را در نظر بگیرید.
۳. شکلگیری برخی باورهای نادرست به خاطر فرایند ناقص تفکر انتقادی
۴. عمل نکردن به نتیجههای فکری به خاطر مسائل احساسی یا تعصبی. ممکن است با تفکر انتقادی به نتیجهای برسیم ولی به خاطر تعصب یا احساسی خاص آن نتیجه را زیر سؤال ببریم تا مجبور به تغییر نباشیم.
از کمبود مهارت تفکر انتقادی تا دستیابی به آن سطحهای مختلفی از تفکر وجود دارد:
مرحله اول: متفکر نسنجیده (یعنی از مشکلات خاص تفکرمان بیاطلاع هستیم)
مرحله دوم: متفکر مطلع (یعنی از مشکلات تفکرمان خبر داریم)
مرحله سوم: متفکر تازهکار (سعی میکنیم بهتر شویم، اما تمرین منظم نداریم)
مرحله چهارم: متفکر در حال تمرین (یعنی اهمیت تمرین منظم را تشخیص میدهیم)
مرحله پنجم: متفکر پیشرفته (به نسبت تمرینی که میکنیم پیشرفته میشویم)
مرحله ششم: متفکر برجسته (یعنی تفکر ماهرانه و عمیق برای ما به یک عادت تبدیل شده است)
مهارتهای زندگی، مسعود دهستانی. جلد اول
مجله پرسمان، شهریور ۱۳۸۳،شماره ۲۶
بازسازی ذهن هوشمند ۲ نوشته مهدی حکیم
مقالات به زبان انگلیسی در وبسایت زیر:
۱ دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
I wаs aƅle to find goօd info from your blog articles.