چگونه کتاب یا مقاله بنویسیم؟ (با رویکرد مهندسی فکر)
نویسنده: سید محمد مهدی حکیم
نظریهپرداز و مدرس مهندسی فکر
روشهای مختلفی برای نوشتن کتاب یا مقاله ذکر شده که نمیخواهم آنها را تکرار کنم.
من به شخصه کتابهای بسیاری را مطالعه کردم که درصد مفید بودن آنها بسیار پایین بوده است. همچنین مقالات علمی بسیاری را مطالعه کردم که احساس کردم وقت من تلف شده است. و هیچ چیزی از آن نه فقط برای من بلکه برای هیچ کسی مفید نیست. چرا؟ چون هیچ خروجی خاصی ندارد و هیچ مسألهای را نتوانسته است حل کند. با مطالعه آن هیچ چیز جدیدی به ما اضافه نشده است. (ممکن است برخی کتابها یا مقالات برای گروه خاصی باشد و ما جزو آنها نباشیم. روی کلامم با این کتابها یا مقالات نیست. بلکه منظور مقالات و کتابهایی است که فقط نوشته شدهاند و هیچ فایده خاصی ندارند و آلودگی اطلاعاتی ایجاد میکنند همانطور که در کشور ما این پدیده بسیار زیاد به چشم میخورد).
در اینجا میخواهم یک روش مبتنی بر مهندسی فکر به شما معرفی کنم تا اگر میخواهید کتاب یا مقالهای بنویسید به راحتی از آن استفاده کرده و مقاله یا کتاب شما برای خواننده و حتی خود شما مفید باشد. لازم است تا برای هر مقاله یا کتاب این مراحل را به دقت پیاده کنید تا یک خروجی مفید و قابل قبول شکل بگیرد.
۱. هدف خودتان را از نوشتن کتاب یا مقاله با دقت بسیار بالا مشخص کنید.
آیا میخواهید مشکل یا مسألهای را حل کنید؟ آیا میخواهید تجربه و دیدگاه خودتان را با دیگران به اشتراک بگذارید؟ آیا تنها به دنبال پر کردن رزومه خود هستید؟
این سؤالات در شاخه اهداف قرار میگیرند.
بهترین کتابها و مقالات آنهایی هستند که مشکل یا مسألهای را از مخاطب حل کنند. چرا؟ یک لحظه خودتان را جای خواننده بگذارید. چرا یک خواننده باید کتاب شما را مطالعه کند؟ معمولا خوانندهها برای رسیدن به جواب مسائل خودشان و یا یافتن راهحلهایی برای مشکل خود به دنبال مطالعه هستند. دسته دیگر ممکن است به دنبال افزایش دانش و دایره اطلاعات خود باشند که در این صورت ممکن است تجربه و دیدگاه شما برای آن مفید باشد. حتی ممکن است از تجربه شما برای حل مشکل خودشان استفاده کنند. پس لازم است تا مشخص کنید که هدف اصلیتان از نوشتن مقاله یا کتاب چیست و برای اینکه مقاله یا کتاب شما مفیدتر باشد، سعی کنید مسائل و مشکلات مخاطبان را به دقت رصد کنید و برای آن راه حلی ارائه دهید. پیشنهاد من به شما این است.
۲. مشکل یا مسألهای که میخواهید آن را حل کنید با دقت و وضوح کامل مشخص کنید.
این مرحله میتواند تکمیل مرحله اول (هدف) باشد. شما باید بدانید چه مشکلی را میخواهید حل کنید و برای چه چیزی راه حل ارائه میدهید؟
توجه داشته باشید که هرچه مشکل و مسأله را دقیقتر مشخص کرده باشید، راهحل آن نیز بهتر و واضحتر خواهد بود. مثلا اگر بگویید میخواهم برای مشکلات آموزشی راه حل ارائه بدهم، مشکل را نتوانستهاید به خوبی مشخص کنید. یا مثلا میخواهم برای مشکلات اقتصادی نسخهای بپیچم، این تعیین مشکل نیز دقیق نیست. سعی کنید در هر زمینهای که مشغول به فعالیت هستید و میخواهید برای آن کتاب یا مقالهای بنویسید، نمونههایی از این مشکلات کلی را مشخص کنید و سعی کنید در دام آنها نیفتید.
برای اصلاح تعیین مشکل با توجه به مثال آموزش مثلا میتوانید بگویید که یکی از مشکلات آموزشی حواسپرتی دانشآموزان است که در این مقاله یا کتاب میخواهیم برای حل آن راهحلهایی ارائه بدهیم. ببینید که چقدر دایره مشکل ما تنگتر و مسأله ما واضحتر شده است. اگر بخواهید میتوانید مشکل را باز هم دقیقتر و واضحتر مشخص کنید. مثلا بگویید یکی از عوامل حواسپرتی دانشآموزان، ورود تکنولوژی به زندگی آنهاست که میخواهیم برای آن راهحلی ارائه کنیم. مشخص است که مشکل ما دقیقتر و راهحلهای ما کاربردیتر و عملیتر خواهند بود.
۳. بعد از مشخص شدن مشکل یا مسأله باید پیشفرضهای مقاله یا کتاب را مشخص کنید.
در این مرحل باید مشخص کنید که از چه ایدههای اولیه و پیشفرضهایی برای حل مشکل استفاده خواهید کرد. حل مشکل هدف ماست و برای حل مشکل نیاز به شروع از یک نقطه اولیه داریم. این نقطه اولیه یک ایده اولیه خواهد بود. باید تعیین کنید که این ایده اولیه در هر موضوعی چیست؟
مثلا در بحث آموزش این ایده اولیه میتواند نظام ذهنی دانشآموزان باشد، سیستم عملکرد عصبی دانشآموز نیز میتواند ایده اولیه دیگری باشد که با استفاده از هر کدام از این ایدهها، روش حل مشکل یا مسأله شکل خاصی به خود خواهد گرفت. ایدههای اولیه بسیاری میتواند برای حل مشکل استفاده شود و شما باید تعیین کنید از کدام ایده یا ایدههای اولیه میخواهید استفاده کنید. تمام این مراحل باید به شکل مکتوب درآیند. در انتها میتواند نقشه کتاب شما را نیز بسازد.
۴. بعد از مشخص شدن ایدههای اولیه که در مسأله مورد نظر استفاده خواهید کرد، نوبت به ارائه راهکارها با توجه به ایدههای اولیه میرسد.
هر مشکل یا مسأله ممکن است راهکارهای متعددی داشته باشد. بسته به ایدهها و پیشفرضهای اولیه راهکارها نیز متفاوت خواهند بود. سعی کنید بهترین و مفیدترین راهکارها را مشخص کنید و با تمام جزئیات به آنها بپردازید. یا اگر مسأله مورد نظر خود را دقیق مشخص کردهاید میتوانید فقط بر روی یک راهکار تمرکز داشته باشید و در عوض تمام جنبههای آن را بررسی کنید تا مخاطب اطلاعات کاملی نسبت به راهکار ارائه شده داشته باشد.
لازم به ذکر است که لازم نیست تمام این مراحل ساخته ذهن خود شما باشد. میتوانید با پژوهش و تحقیق، از دیدگاههای دیگران استفاده کنید. شاید میخواهید یک راهکار ارائه شده را بهتر عرضه کنید، یا از پیشفرضهای موجود در کتابها یا پژوهشهای دیگر استفاده کنید. منظور ما از نوشتن کتاب یا مقاله این نیست که همه ایدهها باید لزوما از خودتان باشد بلکه نوع چینش، چگونگی حل مشکل و ارائه راهکار و اعتبار آن است که از اهمیت ویژهای برخوردار است.
۵. ساختار بندی منطقی و ساده
تا این قسمت مواد خام و اولیه کتاب یا مقاله مشخص شدند. ولی کار تمام نشده است. ایده اساسی باید تا این مرحله برای خود شما به شکل کاملا دقیق مشخص باشد و قسمتی از تفکر و ذهن شما شده باشد. به طوری که هر کسی نسبت به آن سؤالی داشت بتوانید پاسخ دهید. ولی برای ارائه آن به مخاطب باید ساختار مشخص و سادهای را تعیین کنید که مخاطب شما هنگام مواجه شدن با آن سردرگم نشود و بتواند مقصود شما را به نسبت دقیقی برداشت کند.
ویژگیهای یک ساختار خوب چیست؟ ساختاری مناسب است که هر خوانندهای بتواند راحتتر مطلب را دریافت کند و تسلسل منطقی آن برای مخاطب واضح باشد.
پس لازم است یک مقدمه مختصر و واضح برای مخاطب بنویسید که مخاطب بداند چه چیزی را قرار است مطالعه کند و به دنبال چه چیزی باید باشد. کتاب یا مقاله خود را به فصلها یا بخشهای متعددی تقسیم کنید. هر بخش موضوع مستقلی دارد. مثلا شرح و فهم مشکل میتواند یک فصل باشد. هر مشکل یا مسأله را نیز میتوانید از زاویههای مختلفی مورد بررسی قرار دهید و به این ترتیب زیرفصلهایی پدید خواهد آمد. سعی کنید ارتباط فصل و زیرفصلها کامل مشخص باشند تا خواننده سردرگم نشود. فراموش نکنید که هدف ما انتقال مجموعهای از مفاهیم است و اگر این انتقال کامل و دقیق انجام نپذیرد، در نوشتن کتاب یا مقاله خود شکست خوردهایم.
یکی از تجربیات من به عنوان یک استاد در ابتدا همین بود که خودم میدانستم چه میگویم ولی خیلی وقتها مخاطب متوجه نمیشد. دلیل آن نبود زمینه مناسب و پیشفرضهای اولیه نزد مخاطب بود و در ارائههای آینده سعی کردم تا این فاصله غیر منطقی را پر کنم.
به همین ترتیب فصلهای دیگر کتاب نیز شکل خواهند گرفت.
البته توجه داشته باشید این سبک نوشتن یک سبک کلی با هدف حل مشکل است. خیلی از کتابها ممکن است داستانی باشند و بخواهند از روش دیگری با مخاطب ارتباط برقرار کنند. هرچند که هر سبک ویژگیهای خود را دارد ولی این ساختار یک ساختار کلی و علمی است چرا که مخاطب میخواهد سریع به نتیجه برسد و در سبکهای دیگر معمولا رسیدن به نتیجه خیلی دیرتر اتفاق میافتد.
میتوانید با سبکهای نگارشی مختلف آشنا شوید و ببنید از هر سبکی در چه زمینهّهایی میتوانید استفاده کنید. دقیقا مرحله اول (تعیین هدف از نگارش کتاب یا مقاله) مشخص میکند سبک شما نیز چه سبکی باشد. ما هدف کلی خودمان را حل مشکل یا مسأله خاصی در نظر گرفتیم و بر اساس آن نگارش کتاب و ساختار آن را مشخص کردیم. اگر هدفمان تنها انتقال تجربیات به صورت داستانی باشد و داستان زندگی خودمان را به عنوان برخی تجارب بنویسیم ساختار کتاب به کلی متفاوت خواهد شد. مثلا ممکن است تجربیات خودمان را به برهههای زمانی مشخصی تقسیم کنیم و فصلهای کتاب بر اساس زمان یا برهه خاصی شکل بگیرند. به همین ترتیب اهداف دیگر، ساختار متفاوتی خواهند داشت. مثلا کتاب شعر را در نظر بگیرد. کتابهای شعر کاملا از فضایی که در اینجا ترسیم شد دور هستند. چرا؟ چون اهداف آن متفاوت است.
تا الان حتما متوجه شدهاید که هدف مهمترین نقش را در شکل دادن به هر مسألهای دارد. در زمینههای دیگر از این نکته به خوبی استفاده کنید.
اگر به دنبال چاپ کتاب هستید باید مراحل دیگری را نیز طی کنید که هدف ما در این مقاله ارائه راه حل برای چاپ کتاب نیست و ما فقط به دنبال نوشتن محتوا بودیم. بدین منظور میتوانید به متخصصین و یا مقالات دیگر مراجعه کنید.