موفقیت! یه لحظه به این کلمه خوب فکر کنید. رسیدن به موفقیت نیاز به مسیر داره و هر کسی که می‌خواد موفق بشه باید از این مسیر عبور کنه. با این حال خیلی از انسان‌ها حاضر نیستن برای رسیدن به موفقیت تلاش کنن. هر رفتاری یک ریشه داره.

از نگاه من تلاش نکردن یک ریشه اساسی داره و بس. ادراکی درباره تلاش کردن شکل نگرفته.

یعنی شخصی که تلاش نمی‌کنه هنوز درباره تلاش درک مشخصی نداره.

درک کردن مفهوم درک یکی از مسائل عمقی و پیچیده است و هر کسی که می‌خواد به موفقیت برسه، اگر با مسأله ادراک و فهم آشنا بشه، قطعا مسیر متفاوتی در زندگی‌ و کارش خواهد داشت.

به زبان ساده، درک کردن یعنی قبول داشتن یک مسأله با تمام وجود به طوری که لازم نیست درباره‌اش بحث خاصی بشه. چون اینقدر این دانش عمیق شده که تبدیل به رفتار اون شخص شده. تبدیل به رفتار شده یعنی چی؟ یعنی یک مسیر عصبی مشخصی برای رفتارش شکل گرفته که هر دفعه که با مسأله مشخصی روبرو میشه به راحتی و بدون درگیری فکری اون رو انجام میده یا باهاش مواجه میشه.

در مورد مسیرهای عصبی به مقاله (مغز ما چگونه یاد می‌گیرد؟ مسیرهای عصبی چیستند؟) مراجعه کنید. در اون مقاله توضیحات کاملی در رابطه با مسیر عصبی دادم. به شکل خلاصه مسیر عصبی یعنی مسیری که اعصاب ما برای ارتباط با هم برقرار کردن و هر چی که این مسیر عریض‌تر و قوی‌تر باشه، انجام یک رفتار بهتر و راحت‌تره.

مسیر عصبی فاصله بین دانش و عمله. ما خیلی چیزها رو می‌دونیم ولی بهش عمل نمی‌کنیم. سیگار بده، پرخوری بده، مطالعه خوبه، نظم خوبه و ….

همه این مسائل رو می‌دونیم ولی چرا بهش عمل نمی‌کنیم؟

دقیقا مثل موضوع این مقاله. می‌دونیم برای موفقیت باید تلاش کرد و از تلاش کردن خسته نشد. می‌دونیم که باید مسیر موفقیت رو خودمون طی کنیم نه اینکه کسی به جای ما این مسیر رو بره. ولی …

ولی آیا در عمل و رفتار بر اساس این دانش عمل می‌کنیم؟ جواب این سؤال واضحه.

معمولا این اتفاق نمی‌افته و فقط حرفش زده میشه.

 

پس کجای کار می‌لنگه؟

حلقه گمشده بین دانش و رفتار همونطور که گفتم مسیرهای عصبی هستن. از طرفی دیگه تا به دانش و علممون عمل نکنیم، درک ما از اون علم عمقی نخواهد شد.

الان دوتا مسأله که رابطه تنگاتنگی باهم دارن مطرح شد.

۱. رفتارهای صحیح و مناسب با دانش نیاز به مسیرهای عصبی دارن

۲. ادراک عمیق‌تر ما از دانش خودمون  نیاز به عمل داره چون در عمل به یک دانش نکات و جزئیات بسیار بیشتری خودشون رو نشون میدن که دانش ما رو تکمیل می‌کنه و به اصطلاح دانش ما عمقی‌تر میشه.

با کنار هم قرار دادن این دو نکته به این نتیجه می‌رسیم که:

هم ادراک عمیق و هم شکل‌گیری رفتار نیاز به مسیرهای عصبی دارن.

 

حالا اگر صد سال بشینیم و اقدامی نکنیم، در واقع هیچ اتفاق خاصی رخ نداده و علم ما هم ارزش خاصی نداره و موفقیت هم معنایی نخواهد داشت.

حالا یک سؤال خیلی مهم پیش میاد که خب چرا ما به این ادراک عمقی که منجر به عمل بشه نرسیدیم، تا الان مجبور نباشیم درباره‌اش صحبت کنیم؟

جواب خیلی ساده‌ است.

زمان خاصی وجود داشت که مغز ما مشغول ساختن مسیرهای عصبی زیادی بوده و ما در اون زمان به جای اینکه مسیر عصبی رفتار مناسب و رسیدن به ادراک عمقی رو بسازیم، مسیر عصبی مسائل بی‌اهمیت رو ساختیم یا اینقدر به این شاخه و اون شاخه پریدیم که مسیرهای عصبی بسیار زیادی داریم ولی قدرتشون پایینه و منجر به شکل‌گیری یک رفتار مفید و مشخص نمیشه. یعنی انرژی بالای مغز خودمون رو در بچگی صرف چیزهای بی‌ارزش کردیم!

و حالا که با یک مسأله درگیر هستیم که به تجربه، رفتار یا تخصص خاصی نیاز داره،‌ درمونده میشیم. چرا؟

چون باید کاری خاصی رو قبلا یاد می‌گرفتیم و یاد نگرفتیم و الان بهش نیاز داریم.

توی این حالت چه اتفاقی می‌افته؟ بزارید مرحله به مرحله مشخص کنیم که چه اتفاقی رخ می‌ده؟

۱. با یک مسأله درگیر هستیم.

۲. حل مسأله یا واکنش ما نسبت به اون نیازمند یک رفتار (نه فقط دانش که در این رابطه توضیح دادیم)

۳. ما این رفتار رو یاد نگرفتیم هرچند که اطلاعاتی (دانشی) درباره اون داشته باشیم.

۴. مغز ما هنگ می‌کنه. در واقع ما هنگ می‌کنیم.

۵. و رفتار غیر معقولی از خودمون بروز میدیم. رفتار غیر معقول یک رفتار شاخ و دم دار نیست. همین که به علممون عمل نکنیم خودش یک رفتار غیر معقوله.

حالا می‌خواهیم این اتفاق نیفته. چکار کنیم؟ (راه حل معمول انسان‌ها که به نتیجه نمی‌رسه این شکلیه) مرحله به مرحله توضیح می‌دم.

۱. با یک مسأله درگیر شدیم.

۲. رفتار مناسب با اون مسأله رو یاد نگرفتیم

۳. الان به اون رفتار مناسب نیاز داریم.

۴. نیاز ما باعث میشه که عجله داشته باشیم.

۵. می‌خواهیم یک‌شبه بهش دست پیدا کنیم!

۶. یک شبه بهش نمی‌رسیم چون یک پروسه زمان‌بره.

۷. دل‌سرد می‌شیم و ولش می‌کنیم.

۸. موفقیت دیگه اینجا معنی نداره.

اهان! پس این اتفاقیه که افتاده!

حالا که فهمیدیم چی شده باید یک جایی این سختی رو به جون خودمون بخریم. عجله داریم. می‌دونم، نیاز شدید داریم. می‌دونم. ولی اگر دنبال این هستیم که به نتیجه برسیم باید قدم اول رو برداریم. هر قدم که برمی‌داریم مسیرهای عصبی ما یک مرحله تقویت میشن و ما رو به رفتار مناسب و لازم نزدیک‌تر می‌کنن. پس راه‌حل این مشکل فقط و فقط اینه که شروع کنیم و قدم برداریم و از پا نیفتیم. چون توقف تلاش یعنی توقف شکل‌گیری مسیرهای عصبی و نبود مسیر عصبی یعنی نبود رفتار مناسب. نبود رفتار مناسب با موفقیت یعنی شکست.

جواب سؤال چرا می‌خواهیم یک‌شبه موفق بشیم مشخص شد. امیدوارم که این مطلب رو به خوبی درک کرده باشید.

در انتها می‌خوام یک نکته تمکیلی رو یادآور بشم.

یک مسأله‌ای وجود داره به اسم ادراک تلاش. یعنی به غیر از مقوله و موضوع موفقیت، دانش و ادراک ما نسبت به خود تلاش کردن هم ناقصه. یعنی مسیر عصبی برای ادراک تلاش شکل‌ نگرفته. چرا؟ چون از اول یاد نگرفتیم که برای رسیدن به هر چیزی باید خودمون تلاش کنیم. هرچیزی که نیاز داشتیم برامون تهیه شده. حالا که بزرگ شدیم، این رو درک نکردیم که برای رسیدن به نتیجه، باید خودمون تلاش کنیم. دلیلش هم اینه که در آموزش‌های کودکی ما مسیر‌های عصبی برای ادراک تلاش شکل‌ نگرفته. همین مقدار برای کسانی که می‌خوان تغییری در زندگی خودشون ایجاد کنن کافیه.

شاد و سربلند باشید.

۱ دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست

دوره صوتی

بالاتر از موفقیت باش به سبک مهندسی فکر
ثبت نام در دوره
این دوره به ایمیل شما ارسال خواهد شد
close-link

دریافت کتاب

لطفا ایمیل خود را وارد کنید
لینک دانلود را به ایمیل من ارسال کن
close-link