مهندسی فکر برای مشکلات اقتصادی چه راهحلی پیشنهاد میدهد؟
نویسنده و سخنران: سید محمد مهدی حکیم
نظریه پرداز و مدرس مهندسی فکر
روزهای اقتصادی سختی را پشت سر میگذاریم. هیچ وقت به یاد نداریم که وضعیت اقتصادی جامعه بهتر شود.
واقعا چرا؟
در جواب به این سؤال میتوانیم جوابهای مختلفی ارائه دهیم که ممکن است به ظاهر درست باشند: مدیریت نادرست، دزدیهای کلان، سیستم بانکی نادرست، مشکلات ارزی، مشکلات واردات و صادرات، بیکاری، از بین رفتن تولید و …
به نظر من تمامی این مشکلات وجود دارند و نمیتوانیم آنها را انکار کنیم ولی نکته نهفته و اساسی در جای دیگری است. تمام این مشکلات ریشه در جای دیگری دارند که ما از توجه به آن ریشه غافل هستیم.
این ریشه همان رویکردهای ما نسبت به مسائل است.
یکی از مشکلات جامعه ما این است که خیلیها به دنبال این هستند که جایی کارمند شوند و حقوق مختصری دریافت کنند تا اینکه زندگیشان بگذرد. چه در جای خصوصی، چه در جای دولتی.
این دقیقا رویکردی است که یک جامعه را به سمت مصرفگرایی و تولید پایین گرایش میدهد. یعنی در مقابل انجام بعضی کارهای خدماتی، پولی را دریافت کنیم تا بتوانیم زندگی کنیم.
پس چه کسی نیازهای اساسی جامعه را تولید کند؟ اگر همه به دنبال کارهای اداری و حقوق ثابت که خیالشان را راحت کند باشند، پس چه کسی ریسک تولید را قبول خواهد کرد؟ طبیعی است که همه این بار را بر دوش دیگران میاندازند.
دقیقا چه اتفاقی افتاده؟ به سادگی همه بهجای تولید کننده، مصرف کننده شدهاند. مثلا کسانی که دامدار یا کشاورز بودند، حرفه خود را رها کردند، اموال خود را تبدیل به پول کردند و به شهرها آمدند. کشاورزی یکی از اساسیترین نیازهای یک جامعه است. وقتی امنیت غذایی یک جامعه تأمین نباشد، به نظر شما چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این تغییر رویکرد که بعد از صنعتی شدن زندگی رخ داد، باعث شد تا افراد جامعه بهجای اینکه باری از روی دوش جامعه بردارند، خودشان باری بر روی دوش جامعه باشند. این چرخه غلط با مدیریتهای کلان نادرست و روشهای آزمون و خطا تکمیل شد و وضعیت جامعه را به این روز انداخت.
پس تنها مدیریت نادرست نیست که این اوضاع اقتصادی را بهوجود آورده. سبک زندگی ما نیز نقش بسیار پررنگی در این وضعیت نابسامان اقتصادی دارد ولی همه تقصیر را گردن مدیریت ناکارامد میاندازند.
نکته جالب همینجاست. هر دوی این عوامل (مدیریت ناکارآمد، سبک زندگی مردم) ریشه در یک مسأله بسیار اساسی دارد.
هر دوی این عوامل به روش تفکر مدیران و مردم باز میگردد. حال اگر نه مدیران ما و نه مردم، با روشهای تفکر آشنا نباشند چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ مسئولینی که قدرت حل مسأله ندارند و مردمی که بهجای مدیریت خود و اطرافیان از مدیران ناکارآمد انتظار دارند که زندگیشان را بهبود دهند. پس این وضعیت کاملا طبیعی به نظر میرسد و نباید شکایتی از این اوضاع داشت. چرا که هم مسئولین و هم مردم در این اوضاع شریک هستند و اگر فرهنگ اقتصادی و نگرش مردم یک جامعه خوب و بهینه باشد، نه تنها مشکلات جامعه کمتر خواهد بود، بلکه مدیران بهتری نیز سر کار خواهند آمد و مدیریت بهتری خواهند داشت. و این چرخه به همین ترتیب ادامه پیدا خواهد کرد و پیشرفتی که همه به دنبال آن هستیم شکل خواهد گرفت.
یک مثال خیلی ساده از وضعیت گرانیها در کشور ما و دیگر کشورها، دیدگاه بیان شده را روشن میکند. ۴
آلمان، سال۱۹۹۳:
شیر گران شد، مردم نخریدند.
نتیجه: شیر ارزان شد!
آمریکا، سال۱۹۹۷:
بنزین گران شد، مردم نخریدند.
نتیجه: بنزین ارزان شد!
ایران، سال۲۰۱۸:
افزایش قیمت سکه و دلار.
نتیجه: حمله دلالان، صف خرید ارز مقابل صرافیها، پر شدن لیست پیشفروش سکه بانک ملی!
همین وضعیت نسبت به ماشینهای بیکیفیت ایرانی نیز اتفاق افتاد.
با وجود شرح و بسط این موضوع خیلیها حاضر به قبول اینکه قسمت بزرگی از مشکل در فرهنگ و سبک زندگی مردم است نیستند.
دلیل آن هم خیلی واضح است. چونکه چنین اشخاصی سبک زندگیشان همین سبکی است که در بالا آن را نقد کردیم. مسئولیت پذیر نیستند و تنها به دنبال این هستند که دیگران مشکلات آنها را حل کنند.
ولی رویکرد یک انسان متفکر و مجهز به سلاح مهندسی فکر این است که بهترین کاری که در وضعیت موجود میتوانم بکنم چیست؟ یک انسان متفکر میداند که با غر زدن و اعتراضهای نابجا هیچ چیزی تغییر نمیکند و فقط حال خود و اطرافیانمان بدتر میشود. به همین سادگی. تا این رویکرد تغییر نکند لطفا انتظار بهبودی اوضاع اقتصادی و هر اوضاع دیگر را نداشته باشید.
مملکت قبل از وزیر و رئیسجمهور دانا، ملت دانا میخواهد. ریشه خود ما هستیم و از خودمان شروع کنیم.
با توجه به مهندسی فکر، راه حل مشکلات اقتصادی به طور خلاصه این کارها خواهد بود. این راهحلها قطعا معطوف به خود ماست و متوجه دیگران نیست. کارهایی است که ما باید برای بهبودی اوضاع انجام دهیم نه اینکه منتظر باشیم تا همه چیز بر سر ما خراب شود و فقط به زمین و زمان ناسزا بگوییم که چرا اوضاع تغییر نمیکند.
۱. مسئولیت پذیر باشیم: به این معنی که وظیفه تأمین نیازهای ما فقط بر گردن خودمان است. فرض کنید در یک بیابان هستید. آیا باز هم به مسئولین مملکتی برای نبود آب در بیابان اعتراض میکنید و فقط ناله سر میدهید؟ یا تلاش میکنید تا آب پیدا کنید؟ هرچند که اعتراض شما در چنین حالتی قطعا جوابگو نخواهد بود و فقط خودتان را خستهتر کردهید. پس بهتر است تمرکز و نیروی خود را بر روی کارهای مفید بگذارید.
۲. از الان تلاش کنید تا هر کاری که از دستتان بر میآید انجام دهید. منتظر کسی نباشید تا برای شما کاری انجام دهد. ما برای ادامه زندگی فقط خودمان را داریم.
۳. به مهارتهای خودتان اضافه کنید. یکی از مشکلاتی که نظام آموزشی ما داشته و دارد، این است که مردم جامعه ما انسانهایی با مهارتهای بسیار پایین در زمینههای مختلف هستند. با افزایش مهارتها، فرصتهای شغلی بسیار بهتری برای ما بهوجود خواهد آمد.
۴. به کارهای تیمی روی بیاورید. مشکل اقتصادی یک جامعه نتیجه یک تفکر جمعی است. حل این مشکل هم باید به وسیله تفکر جمعی شکل بگیرد. برای حل بسیاری از مشکلات اقتصادی، میتوانیم با انسانهایی که هرکدام در زمینه خاصی مهارتی دارند یک تیم تشکیل دهیم و خودمان برای خودمان کاری بکنیم. هرچقدر بگویم که این راهکار مهم است بازهم کم است. اگر دولتی وجود ندارد که نیازهای ما را برآورده کند، خودمان میتوانیم با یک کار تیمی حساب شده (و البته با مهندسی فکر و مدیریت صحیح) نه تنها نیازهای خودمان، بلکه نیازهای بسیاری از اطرافیان خودمان را نیز تأمین کنیم. یکی از چیزهایی که در مدرسه یاد نگرفتیم همین کار جمعی است.
۵. مهمتر از همه، روشهای بهتر فکر کردن را یاد بگیریم. این بند از همه بندها مهمتر است ولی در انتها به آن اشاره کردم ولی خیلی از انسانّ اصلا به اهمیت آن آگاه نیستند و برای آن ارزشی قائل نیستند چرا که اصلا چنین چیزی به آنها آموزش داده نشده است. با این حال همانطور که در ابتدا گفتم، ریشه همه مشکلات ما در روشهای تفکر ماست. همه فکر میکنیم که بلدیم خوب فکر کنیم درحالی که واقعیت بهخوبی نشاندهنده این توهم و دورغی است که به خودمان میگوییم. پس بهتر است که از الان شروع کنیم و با بهتر فکر کردن، زندگی بهتری برای خود و دیگران بسازیم.
البته باید بگم که راهکارهای بیان شده فقط بر روی اقتصاد ما تأثیر نخواهند داشت و بر روی خیلی مسائل دیگر در زندگی ما اثرات قابل توجهی خواهند گذاشت.
با این ۵ راهکار اساسی قطعا وضعیت ما متفاوت خواهد شد و با این حال خیلی از انسانها حاضر به اقدام نیستند چونکه ریشههای تفکر آنها فاسد شده و هیچ کسی جز خودشان قادر به اصلاح آن نیستند. امیدوارم شما که الان مشغول مطالعه این مقاله هستید از این دسته انسانها نباشید.
به امید اینکه تمام مردم ما و حتی ملتهای دیگر روشهای بهتر فکر کردن را یاد بگیرند تا دنیای بهتری داشته باشیم.