نقد روش یاددار برای یادآوری اطلاعات از نگاه مهندسی فکر
نویسنده: سید محمد مهدی حکیم
نظریهپرداز و مدرس مهندسی فکر
قبل از نقد این روش ابتدا توضیح مختصری درباره این روش میدهیم.
روش یادیار، ابزاری است که دانشآموزان معمولا از آن برای یادآوری اطلاعات مختلف استفاده میکنند. یادیار، روش سادهای برای یادآوریِ اطلاعات است. مثلا میتوانید برای حفظ کردن جملهای که باید آن را به خاطر بسپارید، در ذهنتان آن را با یک مسئلهی معمولی و عادی که با آن آشنا هستید، پیوند بزنید. بهترین روشهای یادیار، آنهایی هستند که بدیع هستند، از تصوّراتِ مثبت شکل میگیرند و جنبهی طنز دارند. میتوانید برای به خاطر سپردن اطلاعات از شعر، آهنگ و یا یک لطیفه استفاده کنید.
تقطیع حروف اول کلمات و اینجا یک کلمه جدید و حفظ آن کلمه یکی از حالتهای روش یاددار برای یادآوری مطالب است.
مثال: آثار نظامی
ملخها:
م= مخزن الأسرار
ل= لیلی و مجنون
خ= خسرو و شیرین
ه= هفت پیکر
ا= اسکندر نامه
برای یادآوری اسم آثار لیلی و مجنون کافیه ما ملخها رو حفظ کنیم و به وسیله هر حرف، اثر مورد نظر یادمون بیاد.
در نقد این روش باید بگیم که خب فرضا ما این آثار رو تونستیم به یاد بیاریم و اسمشون رو ببریم. بعدش چه اتفاقی میافته؟ یه سری اطلاعات بیفایده رو در ذهنمون انباشته کردیم بدون اینکه هیچ فایدهای برای ما داشته باشن. مشکل نظام آموزشی ما هم همین هست. یک سری کلمات که برای دانشآموز بیمعنی هستن باید حفظ بشه و از اونها امتحان گرفته میشه.
ولی آیا دانشآموز ما چیزی بهش اضافه شده؟ این کلمات چه نقشی توی زندگی آینده این دانشآموز دارن؟ کلماتی که بعد از امتحانات هم به تاریخ میپیوندن و دیگه هیچ اثری توی زندگی از اونها نخواهد بود.
اشکالات این روش از نگاه مهندسی فکر چی هست؟
اولین اشکال هدفمند نبودن این روش در آموزش هست. اینکه ما فقط تعدادی از اسمها رو حفظ کنیم هیچ چیزی رو برای ما و آینده ما تغییر نمیده.
دوم اینکه به جای اینکه ذهن دانشآموز رو تقویت کنه باعث میشه ذهنش بدون چالش باقی بمونه و بهجای اینکه دانشآموز، تحلیلگر به بار بیاد، تقلید کننده و حفظ محور بار میاد.
اشکالات دیگهای هم برای این روش وجود داره که لازم نیست فعلا درباره اونا صحبت کنیم.
خب راهحل جایگزین برای یادآوری بهتر مطالب و مخصوصا مطالب درسی چیه؟
از نگاه مهندسی فکر اگر بخواهیم یادآوری ما بهتر بشه باید دو کار اساسی انجام بدیم
۱. اول از همه باید مطلبی که میخواهیم به یاد ما بمونه، یک مفهوم درست، حقیقی و متناسب با واقعیت داشته باشه.
مثلا در مثال کتابّهای نظامی گنجوی برای انجام قسمت اول باید هر کتاب را به صورت جداگانه بفهمیم. اسم کتاب ظاهریترین اطلاعات درباره کتاب است. باید پیام هر کتاب را بشناسیم و با پیام کتاب ارتباط برقرار کنیم. لازم نیست تمام کتاب را بخوانیم تا این ارتباط برقرار شود. یک بررسی کوچک کافی است تا به این اطلاعات دست پیدا کنیم. ایجاد این رابطه با کتاب باعث میشود تا عملیات یادآوری هم بهتر انجام شود و به یاد آوردن مسأله پیشپا افتادهای مانند اسم یک کتاب دیگر سخت نخواهد بود. برای درک بهتر این مطلب کافی است به زندگی روزمره خودتان نگاهی بیندازید و ببینید که چگونه مسائل مختلف را به یاد میآورید.
برقراری ارتباط صحیح با هر مسألهای باعث یادآوری بهتر آن نیز میشود.
۲. بعد از شکلگیری مفهوم درباره چیزی که میخواهیم حفظ کنیم، باید این مفهوم را با مفاهیم دیگری که بلد هستیم ارتباط دهیم. مثلا در رابطه با مثال بالا، وقتی برای تمامی ۵ کتاب نظامی، مرحله اول را انجام دادیم و هر پنج کتاب مفهومی را در ذهن ما تداعی کردند، میتوانیم مطالب و مفاهیم ۵ کتاب را با هم ارتباط دهیم و ببینیم که این مطالب نسبت به هم چگونه هستند. آیا مطالبی مشترک دارند؟ آیا موضوعاتشان مشترک است؟ آیا از مسائل یا روشهای مشترکی استفاده شده است؟ و …
خب حالا این روش چه فایدهای برای ما داره؟
در این روش نه تنها تونستیم به هدف اولیه که یاددآوری هست دست پیدا کنیم بلکه یه چیز جدیدی هم به ما اضافه شده و اطلاعات ارزشمندی رو کسب کردیم که میتونی کلی توی زندگی ما تأثیر مثبت داشته باشه. فرض کنید این اتفاق درباره همه درسهای ما بیفته! آموزش ما چقدر پیشرفت میکنه و خود ما هم چقدر حالمون بهتر خواهد بود؟ در مقایسه با روش اول که فقط خستگی، نفرت از آموزش، فراموشی و پسرفت برای ما به ارمغان میاره.